نظريه‏اى در باره محدود بودن شريعت‏حضرت موسى و حضرت مسيح به بنى اسرائيل

پدیدآورمحمود احمدی

نشریهكلام اسلامی

شماره نشریه27

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 716 بازدید
نظريه‏اى در باره محدود بودن شريعت‏حضرت موسى و حضرت مسيح به بنى اسرائيل

محمود احمدى

در تاريخ و روايات اسلامى، دين پيامبر اسلام‏صلى الله عليه و آله و سلم قبل از بعثت، دين حنيف كه شريعت‏حضرت ابراهيم عليه السلام بود ذكر شده است.
در حالى كه بعد از ابراهيم عليه السلام خداوند پيامبرانى چند كه دو نفر از آنها يعنى حضرت موسى و حضرت عيسى‏عليمها السلام صاحب كتاب و شريعت‏بوده‏اند، فرستاده بود.
سؤالى كه در اذهان ايجاد مى‏شود اين است كه بر اين اساس بايد دين مقبول نزد خداوند در زمان پيش از بعثت پيامبر اسلام‏صلى الله عليه و آله و سلم آخرين دين الهى يعنى مسيحيت‏باشد.
به عبارت ديگر: چگونه دين حنيف، با وجود شريعت‏هاى متاخرتر (مسيحيت و يهود) در عصر پيش از ظهور حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم‏مورد قبول خداوند قرار گرفته است؟
ما در اين نوشتار سعى مى‏كنيم جواب سؤال را با بررسى قرآن كريم و كتاب مقدس [تورات و انجيل] پيدا نماييم.
فرضيه‏اى كه ما براى پاسخ پرسش مذكور داريم اين است كه دين حضرت ابراهيم عليه السلام دينى جهانى بوده [لا اقل نسبت‏به محدوده عراق، حجاز، فلسطين، شام و مصر] درحالى‏كه دين يهود و مسيحيت هر دو قومى و مربوط به بنى اسرائيل بوده‏اند.
ابتدا آيات قرآنى را بررسى مى‏نماييم تا دريابيم آيا از ديدگاه قرآن كريم، دين مسيحيت و يهود دين جهانى است‏يا مختص قوم بنى اسرائيل؟
سپس همين مقوله از ديدگاه تورات و انجيل بررسى مى‏گردد.

اختصاص شريعت‏حضرت موسى عليه السلام به بنى اسرائيل در قرآن

1. قوله تعالى:
«و آتينا موسى الكتاب و جعلناه هدى لبنى اسرائيل الا تتخذوا من دونى وكيلا» (اسراء/2).
2. قوله تعالى:
«و لقد آتينا موسى الكتاب فلا تكن فى مرية من لقائه و جعلناه هدى لبنى اسرائيل‏» (سجده/23).
در اين آيات كريمه پيامبرى حضرت موسى عليه السلام و نزول كتاب بر او را مطرح كرده و در ادامه آيه آن حضرت را هادى بنى اسرائيل معرفى مى‏كند. از آنجايى‏كه سخن از جعل (قرار دادن، تعيين كردن) است و لام جر در اينجا نمى‏تواند بر مالكيت دلالت داشته باشد پس به معنى اختصاص است‏يعنى اختصاص رسالت‏حضرت موسى عليه السلام به بنى اسرائيل.
3. قوله تعالى:
«يا بنى اسرائيل اذكروا ...» (بقره/40)،
«... و اذ آتينا موسى الكتاب و الفرقان لعلكم تهتدون‏» (بقره/53).
در اين آيه‏ى كريمه كه طى آن خداوند، نعمت‏هاى خويش بر بنى اسرائيل را مى‏شمرد، يكى از نعمت‏هاى خود را، رسالت‏حضرت موسى عليه السلام ذكر كرده و حكمت اين رسالت را هدايت‏بنى‏اسرائيل ذكر مى‏كند.
4. قوله تعالى:
«من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرائيل انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا...» (مائده/32).
در آيه، حكم قصاص را كه در تورات آمده است (و در تورات فعلى نيز عين عبارت محفوظ مانده) با عبارت «كتبنا على بنى اسرائيل‏» معرفى كرده است. اين نشانگر اختصاص خطاب تورات به اين قوم است.
5.قوله تعالى:
«...قد جئتكم ببينة من ربكم فارسل معى بنى اسرائيل‏» (اعراف/105).
در آيه كريمه علت‏بعثت‏حضرت موسى عليه السلام و محاجه او با فرعون، آزاد سازى بنى اسرائيل و هجرت قوم همراه موسى عنوان شده است.
6. قوله تعالى:
«...انى خشيت ان تقول فرقت‏بين بنى اسرائيل‏» (طه/94).
هارون علت‏سخن نگفتن خود بر بنى اسرائيل (در قضيه سامرى) را ترس از ناراحتى موسى عليه السلام از تفرقه ميان بنى اسرائيل آورده است.
7. قوله تعالى:
«و لقد آتينا موسى الهدى و اورثنا بنى اسرائيل الكتاب‏» (غافر/53).
در اين آيه‏ى ، قرآن بنى اسرائيل را وارثان كتاب موسى و شريعت او معرفى مى‏كند.
علاوه بر اين آيات، سراسر قصص بنى اسرائيل و موسى‏عليه السلام مشعر به قومى بودن شريعت آن پيامبر الهى است.

اختصاص شريعت موسى عليه السلام به بنى‏اسرائيل در تورات

تورات در سفر خروج باب سوم در بيان سخن گفتن خدا با موسى عليه السلام از ميان آتشى بر شاخه درخت در آيات 139 مى‏گويد:
«والان اينك استغاثه بنى اسرائيل نزد من رسيده است و ظلمى را نيز كه مصريان بر ايشان مى‏كنند ديده‏ام، (9).پس اكنون بيا ترا نزد فرعون بفرستم و قوم من بنى اسرائيل را از مصر بيرون آورى، (10). ...گفت البته با تو خواهم بود و علامتى كه من تو را فرستاده‏ام اين باشد كه چون قوم را از مصر بيرون آورى خدا را بر اين كوه عبادت خواهيد كرد،( 11). موسى به خدا گفت اينك چون من نزد بنى اسرائيل برسم و بديشان گويم خداى پدرانشان مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند كه نام او چيست‏بديشان چه گويم؟13»؟ (2)
در اين عبارات، علت رسالت موسى عليه السلام را نجات بنى اسرائيل و غايت آن را عبادت بنى اسرائيل وخطاب آن را به بنى اسرائيل بيان مى‏كند.
و در سفر خروج باب ششم مى‏گويد:
«... بنابر اين بنى اسرائيل را بگو من يهوه هستم و شما را از زير مشقت‏هاى مصريان بيرون خواهم آورد و...(6) و شما را خواهم گرفت تا براى من قوم شويد و شما را خدا خواهم بود...(7) وشما را خواهم رسانيد به زمينى كه در باره آن قسم خوردم كه آن را به ابراهيم و اسحاق و يعقوب بخشم....(8)
در اين عبارات سخن از قوم برگزيده. است كه يهوه خداى آنان است و آنان را از ظلم ما نجات داده و به وعده‏اش به پدران آنها وفا مى‏كند.
در همان سفر در باب هشتم مى‏گويد:
و او را بگو خداوند چنين مى‏گويد: قوم مرا رها كن تا مرا عبادت كنند(20) زيرا اگر قوم مرا رها كنى همانا بر تو وبندگانت و قومت و خانه‏هايت انواع مگسها فرستم و خانه‏هاى مصريان و زمينى كه بر آنند از انواع مگسها پر خواهند شد (21) و در آن روز زمين جوشان را كه در آن مقيمند جدا سازم كه در آنجا مگسى نباشد تا بدانى كه من در ميان اين زمين يهوه هستم(22) و فرقى در ميان قوم خود و قوم تو گذارم... (23)... و فرعون، موسى و هارون را خوانده گفت‏برويد و براى خداى خود قربانى در اين زمين بگذرانيد(25) موسى گفت چنين كردن نشايد زيرا آنچه كه مكروه مصريان است‏براى يهوه خداى خود ذبح مى‏كنيم [ مصريان گاو را خدا مى‏دانستند و آن را تقديس و عبادت مى‏كردند] اينك چون مكروه مصريان را پيش روى ايشان ذبح نماييم آيا ما را سنگسار نمى‏كنند.(26)
اين عبارت تورات، قوم بنى اسرائيل را قوم خدا، در مقابل قوم فرعون، خوانده است كه خدا نيز اين تبعيض را اعمال مى‏كند. آنگاه در قسمت ديگر احترام (يا لا اقل عدم تعرض و تهاجم فكرى موسى ) به معتقدات و رسوم مصريان (يا كار نداشتن به آنها) را مى‏آورد.
در باب دوازدهم همان سفر مى‏گويد:
... اين همان شب خداوند است [فصح] كه بر جميع بنى اسرائيل نسلا بعد نسل واجب است كه آن را نگاه دارند.(42) و خداوند به موسى و هارون گفت اين است فريضه فصح كه هيچ بيگانه از آن نخورد(43) واما هر غلام زر خريد او را ختنه كن و پس آن را بخورد(44) نزيل و مزدور آن را نخورند.(45)
ملاحظه مى‏گردد خطاب تشريع در اين عبارت صريحا به بنى اسرائيل است و همچنان‏كه مى‏دانيم عيد فصح را يهوديان و مسيحيان[دو دين بنى اسرائيل] اجرا مى‏كنند.
در بابهاى بيستم و بيست و يكم تا بيست و سوم و سى و پنجم از سفر خروج، احكام شريعت كه همگى خطاب به بنى اسرائيل و به مناسبتها و شرايط آنهاست‏بيان گشته است . در آخر باب بيست و سوم تصرف زمين‏هاى اقوام مجاور به دست اسرائيليان و بردگى آنها براى اسرائيليان وعده شده است.
سفر لاويان نيز در جاى جاى به بنى اسرائيل خطاب كرده و احكام و دستورهاى مذهبى و اجتماعى بنى اسرائيل را بيان مى‏كند. در اين سفر هارون و فرزندانش به منصب كهانت‏بنى‏اسرائيل نصب شده‏اند.
در سفر اعداد كه قسمت اعظمى از آن به شمارش طايفه‏هاى بنى اسرائيل و شجره‏هايشان اختصاص دارد، در باب دوازدهم اعتراض هارون و مريم به موسى به خاطر ازدواج با زن حبشى ذكر شده كه وضعيت قومى اين دين را نشان مى‏دهد.
در سفر تثنيه باب پنجم مى‏گويد:
«و موسى تمامى بنى اسرائيل را خوانده به ايشان گفت: اى اسرائيل! احكامى را من امروز به گوش شما مى‏گويم بشنويد تا آنها را ياد گرفته متوجه باشيد كه آنها را بجا آوريد».(1)
در همان سفر باب چهاردهم مى‏گويد:
شما پسران، يهوه خداى خود هستيد پس براى مردگان، خويشتن را مجروح منماييد و ما بين چشمان خود را متراشيد زيرا تو براى يهوه خدايت قوم مقدس هستى و خداوند تو را براى خود برگزيده است تا از جميع امتهايى كه بر روى زمين‏اند به جهت او قوم خاص باشى.
اين عبارات كه از جاهاى مختلف تورات آورده شده، تنها نمونه‏هايى هستند كه شاهد مدعاى ما از نظر توراتند.

اختصاص شريعت عيسى عليه السلام به بنى‏اسرائيل در قرآن

1. «و اذ قال عيسى ابن مريم يا بنى اسرائيل انى رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدى من التوراة و مبشرا...» (صف/6).
2. «اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى... » (آل عمران/45)،
«و يعلمه الكتاب و الحكمة و التوراة و الانجيل و رسولا الى بنى اسرائيل انى قد جئتكم بآية من ربكم... و مصدقا لما بين يدى من التوراة و لاحل لكم بعض الذى حرم عليكم...» .(آل عمران/5048)
3.«...و قال المسيح يا بنى اسرائيل اعبدوا الله ربى و ربكم...» (مائده/72).
4.«و لما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون و قالوا ءآلهتنا خير ام هو ما ضربوه لك الا جدلا بل هم قوم خصمون ان هو الا عبد انعمنا عليه و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل‏» (زخرف/57 59).

بيان كوتاه آيات مذكور:

در آيه رديف يك، رسالت‏حضرت عيسى به بنى اسرائيل تصريح شده است. اختصاص سالت‏حضرت عيسى بن مريم به قوم بنى اسرائيل با صراحت‏بيشتر و به زبان خداوند در آيات رديف 2 ذكر شده و در تبيين آن يكى از ماموريت‏هاى وى را تحليل بعضى از محرمات تورات (كه كتاب اختصاصى بنى اسرائيل بود) دانسته است.
آيه رديف 3 خطاب حضرت عيسى به بنى اسرائيل را آورده و در آيهرديف 4 او را مثل براى بنى اسرائيل آورده (راهنما و الگو و هادى) و معرفى نموده است.
اينها چند نمونه از آيات مربوط به حضرت عيسى عليه السلام هستند كه به طور واضحى از آنها مى‏توان بر اختصاص شريعت عيسى (مسيحيت) به بنى اسرائيل استدلال كرد.

اختصاص شريعت عيسى عليه السلام به بنى اسرائيل در انجيل

در انجيل متى باب دوم آيات يكم تا هفتم مى‏گويد:
و چون عيسى در ايام هيروديس پادشاه در بيت لحم يهوديه تولد يافت ناگاه مجوسى چند از مشرق به اورشليم آمده گفتند كجاست آن مولود كه پادشاه يهود است زيرا كه ستاره او را در مشرق ديده‏ايم و براى پرستش او آمده‏ايم اما هيروديس پادشاه چون اين را شنيد مضطرب شد و تمام اورشليم با وى، پس همه رؤساى كهنه و كاتبان قوم را جمع كرده از ايشان پرسيد كه مسيح كجا بايد متولد شود؟ بدو گفتند در بيت لحم يهوديه; زيرا كه از نبى چنين مكتوب است و تو اى بيت لحم در زمين يهودا از ساير سرداران يهودا هرگز كوچكتر نيستى زيرا كه از تو پيشوايى به ظهور خواهد آمد كه قوم من اسرائيل را رعايت‏خواهد نمود.
در همان انجيل باب 15 آيات 21تا 27 مى‏گويد:
پس عيسى از آنجا بيرون شده به ديار صور و صيدون رفت ناگاه زن كنعانيه (غير اسرائيلى) از آن حدود بيرون آمده فرياد كنان وى را گفت: خداوندا پسر داودا بر من رحم كن، زيرا دختر من سخت ديوانه است ليكن هيچ جوابش نداد تا شاگردان او پيش آمده خواهش نمودند كه او را مرخص فرماى زيرا در عقب ما شورش مى‏كند او در جواب گفت فرستاده نشده‏ام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائيل.
در اين عبارت حضرت عيسى عليه السلام صريحا رسالت‏خويش را به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائيل مى‏داند وحتى از شفا دادن به غير بنى اسرائيل ابتدا امتناع مى‏كند.
انجيل متى در باب 27 آيه 11 مى‏گويد:
«...اما عيسى در حضور والى ايستاده بود پس والى از او پرسيده گفت آيا تو پادشاه يهود هستى. عيسى بدو گفت تو مى‏گويى‏».
آن گونه كه واضح است منظور از «پادشاه‏» در سلطنت ظاهرى نبود چون كه عيسى چنين موقعيتى نداشت پس مراد پيامبرى يهود بود; زيرا كه انبياى بنى اسرائيل، امرا و پادشاهان آنان نيز بودند.
در انجيل لوقا آيه 31 تا 32 از باب اول مى‏گويد:
فرشته بدو گفت اى مريم ترسان مباش زيرا كه نزد خدا نعمت‏يافته و اينك حامله شده پسرى خواهى زاييد و او را عيسى خواهى ناميد او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلى مسمى شود و خداوند تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود× و او بر خاندان يعقوب تا به ابد پادشاهى خواهد كرد و سلطنت او را نهايت نخواهد بود.
در اين فرازها نيز پادشاهى عيسى بر بنى اسرائيل ذكر شده است.
در انجيل يوحنا باب 19 آيه يكم تا سوم مى‏گويد:
پس پيلاطس عيسى را گرفته تازيانه زد و لشكريان تاجى از خار بافته بر سرش گذاردند و جامه ارغوانى بدو پوشانيدند و مى‏گفتند سلام اى پادشاه يهود و طبانچه بدو مى‏زدند.

نتيجه بحث

ما در بررسى متون مورد نظر از قرآن و تورات و انجيل به اين نتيجه رسيديم كه دين يهود و كتاب تورات دينى است قومى و خطاب آن به بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) مى‏باشد و خطابى به ساير امم ندارد لذا آنها مكلف به آن نيستند و چنين محدوديتى تا آنجا كه سراغ داريم از سوى علماى يهودى نفى نشده است.
دين مسيحيت نيز، آن‏گونه كه از قرآن و انجيل استنباط شد، به قوم بنى اسرائيل اختصاص داشته است.
البته پولس [كسى كه يهودى بود و با مسيحيان به شدت مخالفت مى‏كرد ولى بعدا مسيحى شد] براى اولين بار دعوت را به ميان غير بنى اسرائيل نيز برد.
با اين بيان روشن مى‏گردد كه دين حضرت ابراهيم عليه السلام عمومى بوده و در عصر پيش از بعثت پيامبر اسلام‏صلى الله عليه و آله و سلم در ميان غير اسرائيليان رواج داشته و آنان مكلف به دين حنيف بوده‏اند.
از سوى ديگر، چنان كه اشاره شد، مخاطبان دين يهود و مسيحيت، بنى‏اسرائيل بوده‏اند. از اين‏رو، در حنفى بودن عده‏اى از مردم از جمله حضرت محمدصلى الله عليه و آله و سلم در جزيرة‏العرب پيش از بعثت اشكالى متوجه نخواهد بود.

پى‏نوشت‏ها:

1. اين مقاله زير نظر استاد توفيقى توسط جناب آقاى محمود احمدى، دانشجوى سال چهارم رشته تخصصى علم كلام تنظيم شد.
2. كتاب المقدس، ص 89.

مقالات مشابه

ویژگی‌ها و مصداق روح‌القدس در قرآن و حدیث

نام نشریهحدیث و اندیشه

نام نویسندهعلی حاجی‌خانی, علی بیدسرخی

مخاطب شناسی و تاریخ گذاری آیه 91 سوره انعام

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهامیر احمد‌نژاد, زهرا کلباسی

بررسی تطبیقی اصطلاح «انجیل» در قرآن و عهد جدید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهمحمدکاظم شاکر, فاطمه میری

تصلیب و مرگ عیسی از نگاه مفسران اسلامی

نام نشریهپژوهش های ادیانی

نام نویسندهمحسن گلپایگانی, عارفه گودرزوند

منابع غیر اسلامی درتفسیر آیات مرتبط با یهودیّت

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهسیدمحمد علی طباطبایی